نویسنده | یوسف علیخانی |
ناشر | آموت |
صفحه | 448 |
قطع | رقعی |
جلد | شومیز |
وزن | 430 |
شابک | 9786003840324 |
انتشارات :آموت
نویسنده :یوسف علیخانی
نویسنده | یوسف علیخانی |
ناشر | آموت |
صفحه | 448 |
قطع | رقعی |
جلد | شومیز |
وزن | 430 |
شابک | 9786003840324 |
نیزارها قد کشیده بودم و دیگر نمیشد دریاچهی سفید و مقدس را دید. اسبها و گاوها در سبزی بین دریاچه نیزارها به عشق بازی مشغول بودند. پرندهها چنان بال میزدند بین نیزارها و سبزی و دریاچه، که گویی از هزار سال قبل، مالکِ اینجا بودهاند و بال خواهند زد تا هزاران سالِ بعد. پرندههای مهاجر هم گاهی گلهای میآمدند و مدتی بودند و بعد یک روز که بیدار میشدی، میدیدی، از گلهشان خبری نیست و رفتهاند به جایی دیگر. گوسفندها را میبردیم بیرونِ روستایمان؛ آغگل. دم غروب بود و خورشید، خونیتر از هر روز از کوههای جنوب روستا افتاده بود توی نیزارها و دریاچه. هر کسی به کاری بود. بابام مرا فرستاده بود بیایم خانه تا نان و قند و چایی ببرم برایشان؛ برای او و خواهر و برادرهایم. تا رسیدم نزدیکِ خانههای سنگی، دایه را دیدم که نشسته کنارِ زنهای همسایه، مِردیسی، خواهر شیرخوارهام چیله را بسته بود به کولاش و داشت راه میرفت.”
خاما نباید نوشته میشد. یکبار یکی، خیلی سال قبل او را زندگی کرد و در شبی، این راز مگو را گفت و دیگر به سخن درنیامد. لال شد. و گذشت و گذشت و گذشت تا رسید به یکی که کارش گفتن است. این کلمهها امید دارند خاما زنده شود و آن راوی هم. به رقص و به رنگرنگ زرد و قرمز این حلقهی آتش، باید که جاری شد.
یوسف علیخانی متولد اول فروردین ۱۳۵۴ در روستای میلکِ رودبار الموت است و تاکنون کتابهای زیادی از او همچون «رمان بیوهکشی» و مجموعه داستانهای «عروس بید» و «اژدهاکشان» و «قدمبخیر مادربزرگِ من بود» منتشر شده است.
رفتن به بالای صفحه
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.